-
3 اردیبهشت 1393
چهارشنبه 3 اردیبهشتماه سال 1393 14:44
ب ه ا ر می گذرد دادگسترا دریاب که رفت موسم و حاف ظ هنوز می نچشید ...
-
3 اردیبهشت 1393
دوشنبه 18 فروردینماه سال 1393 12:36
کمی بیشتر از یک سال است که ورزش منظمی انجام نداده ام . و برابر همین زمان که فقط احادیث صبر را خوانده ام و آیات صبر را . قرآن تلاوت نکرده ام , تنها آیات صبر را خوانده ام . تیشه ای به ریشه ی تمامی عزم ها که در وجودم داشتم زدم و گویی چندان ریشه دوانیده نبودند که از جای کنده شدند .
-
14 فروردین 1394
پنجشنبه 14 فروردینماه سال 1393 18:18
بهارهایی که با زمستان شروع می شوند .. و هر چه تلاش می کنی که سبز باشند , به برف می نشینند . همراه شده ایم با سرما و برف .. و ترسان از به دام افتادن درین برف و بوران , حرکت می کنیم . از ازدحام سرما می ترسیم و بی چشم اندازی سبز حرکت می کنیم . می ترسم و می ترسی و همدیگر را می ترسانیم و بیش از پیش متحیر می شویم . بهارهایی...
-
روز ها گر رفت گو رو ... باک نیست ..
یکشنبه 18 اسفندماه سال 1392 17:49
-
6 اسفند 1392
سهشنبه 6 اسفندماه سال 1392 15:07
خط عاشق, با سایر خط ها تفاوت دارد .. این را تازه امروز دانستم . طوری به خود می پیچد که تو تمام دردکشیدن هایش را می بینی . این روزها که کمتر می نویسم دانسته ام که ننوشتن هم حرارتی دارد !! انگار سوپاپ روح را بسته باشی.. دما وفشار بالا می رود و خیلی زود روح به عصاره می نشیند .. عصاره ی روح !! یک قاشق عصاره ی روح . با این...
-
5 بهمن 1392
شنبه 5 بهمنماه سال 1392 16:28
"ضمیمه" پست قبلی را به افتخار عزیزی نوشتم که از سرمای زمستان گلایه کرده بود .نوشتم تا بداند کسی بهار را نمی بیند مگر اینکه از زمستان گذر کرده باشد . و زمستان انگار که خود , صراط ی بوده است و هر چند باریک و برنده باید برآن قدم گذاشت و پیمود. آرشیو چرکنویس های این وبلاگ را گشتم تا همان روزی را پیدا کنم که دچار...
-
17 آذر 1392
یکشنبه 17 آذرماه سال 1392 03:27
مرداب را دیده ای ؟! ازدحام شلوغی ست از لجن ها و مگس ها و انگل ها.نیکو که بنگری همان چشمه بوده که در راه مانده , گندیده و متعفن و مگس پرور شده است.شاید لاشه ی مرداری در قلب چشمه افتاده است و آب زلال را, پیش از آنکه جاری شود و حیات ببخشد , به اعماق فرو برده و از جوشش بازداشته . پس آنگاه ,آهسته و موذیانه همان زلالِ...
-
15 مهر 1392
دوشنبه 15 مهرماه سال 1392 11:29
یک هفته است این تیتر یکی از جراید کثیر الانتشار دهه ی شصت جلوی چشمم برق می زند . یک هفته است فرصت نداشته ام رفرنس دقیقش را پیدا نکرده ام که چه روزی بود و چه روزنامه ای اما حرف را خوب یادم هست . اینکه فرموده بود : "خیال نکنید این دعواهای شما برای اسلام است . دعواهای شما همه برای خودتان است ."
-
سوانح العشاق (1)
شنبه 30 شهریورماه سال 1392 18:45
الحمدلله حال عطیه بهتر است .غذا می خورد و به آرامی صحبت می کند . خداوند برای همسر , خانواده و همه ی دوستان حفظش کند . ایام ولادت حضرت ثامن الحجج بود که بهبود روز افزون در حالش نمودار شد. روز ولادت بود که خواهرم گفت غذا نوش جان کرده است و من مسرور بودم از این خبر . عصر همان روز همسرم با شاخه ی گل مریمی از راه رسید .....
-
3 شهریور 1392
یکشنبه 3 شهریورماه سال 1392 17:47
چند ساعت گذشته را در نگرانی حال عطیه گذرانده ام . هیچ کاری حتی احوال پرسی از دستم بر نمیاید . فقط با بار سنگین گناهانم برای قوت قلب مادرش و سلامتی و شفای نزدیک خودش و همسرش دعا کرده ام . دعا کرده ام اما نه از هر کران ... باشد کزین میانه یکی کارگر شود .
-
3 شهریور 1392
یکشنبه 3 شهریورماه سال 1392 14:16
بچه ها یادتونه اون شب که حرم حضرت معصومه سلام الله بودیم . یادتونه دو تای از دوستای من " عطیه و عاطفه " که اومدن دیدن شما . یادتونه عطیه در مورد اردوهای جهادی کار کرده بود . دیروز صبح همراه همسر محترمشون و پدر و مادر ایشون عازم سفر بودن که تصادف کردن . پدر و مادر همسرشون به رحمت خدا رفتن . عطیه و همسرشون...
-
1 شهریور 1392
جمعه 1 شهریورماه سال 1392 15:55
بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم . گذشتم ؟ ! نگذشتم ؟! همه تن چشم شدم . خیره .. به دنبال تو گشتم ؟ ! نگشتم ؟! . . . پ ن : شوق دیدار تو ... ؟؟؟؟
-
20 تیر 1392
یکشنبه 20 مردادماه سال 1392 10:45
برزخ، زندگی میان وصل و جدایی ست . در برزخ هنوز تکلیف قیامت آدم ها روشن نیست . نمی دانم در برزخ هم آدم ها فکر می کنند یا نه . اگر فکر کنند در امواج افکاری غوطه می خورند که از ساحل آرامش و رضایت الهی بازمی گردند به سمت تلاطم های مشتعل حرمان و اندوه . و این خود به تنهایی کم عذابی نیست .. حتی در برزخ های این دنیایی .
-
26 رمضان المبارک 1434
یکشنبه 13 مردادماه سال 1392 15:22
اولین ایمیلی که فرستادم کارت پستالی بود برای تولد سه سالگی اش , که ایران نبود . نقاشی رنگ و روغن بود از چند فرشته که کودک تازه متولدی را در میان ابرها غسل می دادند. تولدش نزدیک بود به ژانویه . آنقدر دوستش داشتم که مامان می گفت اگر دانشگاهی پیدا شود آنجا ,که رشته کودکیاری داشته باشد ,این دختر حاضر است برود و درسش را هم...
-
25 رمضان المبارک 1434
شنبه 12 مردادماه سال 1392 16:49
بعد از مرحوم انصاریان نتوانستم امین الله بخوانم . امین الله که نخواندم , زیارت هم نخواندم . غریب رفتم .. غریب تر برگشتم . حالی هم از غریب طوس نپرسیدم . حضرت احتیاجی به حال و احوال من نداشت . من می خواستم برای زمستان های روحم توشه ای بردارم . اما برنداشتم . تنها روبه روی گنبد نشستم و به نیابت هر یک از آشنایان به حضرت...
-
18 رمضان المبارک 1434
شنبه 5 مردادماه سال 1392 21:14
نوشتن سخت می شود وقتی شلوغ می شود دنیایت . مهم حضور آدم هایی که می آیند یا می روند یا به توان چند می رسند و ... نیست . مم حضور قلب است که نیست . تا قلب در محضر عقل حضور داشته باشد کار آدم به سامان می شود . اما سر قلب اگر شلوغ باشد یا سر عقل , گرم .. حواس آدمی به نفسش نخواهد بود .
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 25 تیرماه سال 1392 02:55
" حامد عسگری شعر زیبای بم را خواند .. سوز و دردی درست داشت .. "مثل وقتی که دل ِ چلچله ای می شکند .. مرد هم زیر غم زلزله ای می شکند... خوب داند که به این سینه چه ها میگذرد .. هرکه از کوچه ی معشوقه ی ما می گذرد. " حامد اهل بم بود و کاملا به شعر مسلط. نیمه شب از خانه آمده بود بیرون که جواب تلفن یکی از...
-
"اگر شور جوانیم بود ... "
سهشنبه 25 تیرماه سال 1392 02:29
زبانم در دهان باز بسته است . پ ن : اگر شور جوانیم بود نه می گفتم و نه می نوشتم . می اندیشیدم که ناگفته ها و نانوشته های امروز همه از نیاندیشیدن دیروز است . پ ن : فارسی زبان کاملی نیست در قیاس با عربی . عرب ها آن حسی را که در قلب "دوست می دارد ", حب می گویند و آن حس دیگری را که در قلب و در عمل "دوست می...
-
دوشنبه 10 تیر
دوشنبه 10 تیرماه سال 1392 15:25
با سه روز تاخیر ... " زندگی بی عشق مردگیست, انسان تا وقتی زنده است که عشقی داشته باشد . برو برادرم! برو خواهرم ! برو جایی که بتوانی این عشق را لمس کنی و تجربه کنی که این عشق یافتنی , داشتنی , شنیدنی و اثبات کردنی است. " شناخت عرفانی , شهید آیت الله دکتر بهشتی پ ن : و خدا هم تنهایی اش را فریاد می زد در "...
-
دوشنبه 10 تیر 1392
دوشنبه 10 تیرماه سال 1392 14:55
نشسته ام آرشیو میعاد را می خوانم . تنیلی ناله میکند : "وایسا دنیا ! من میخوام پیاده شم " می رسم به فروردین 91 : " بر خاک های صمیمی فکه نشسته بودم . سوره محمد را می خواندم . فَلَوْ صَدَقُوا اللَّهَ لَکَانَ خَیْرًا لَّهُمْ . ... وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ .. حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِینَ مِنکُمْ...
-
4 تیر 1392
سهشنبه 4 تیرماه سال 1392 14:40
این محیط جدید بلاگ اسکای را دوست ندارم ... اما نمیتوانم در میعاد را ببندم و بروم یک جای دیگر . فرقی نمیکند ... اثاث کشی وبلاگی هم حوصله می خواهد ! چه گزینه هایی روی میز هست ؟
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1392 15:32
وَ اجْعَلْ لِی نَصِیباً مِنْ کُلِّ خَیْرٍ تُنْزِلُ فِیهِ بِجُودِکَ یَا أَجْوَدَ الْأَجْوَدِین رها کردن دنیا سخت نیست با ملکه شدن حس مرگ بدست آوردن آغوشش هم دشوار نخواهد بود اگر ثانیه های عمر را در جستجویش بکاوی
-
۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۲
سهشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1392 15:18
همچنان که این خانه چون سنگ تیپا خورده ای مهجور می ماند .. من به گذرا بودن این سرای ملون می اندیشیدم . چه روزها و ساعت هایی که در بحبوحه ی شرایط عرفی یک نوعروس این صفحه را جستجو میکردم و نبود .. از دوری خانه ای مجازی دلتنگ می شوم و پروا نمیکنم از روزی که باید رخت از خانه ی این دنیا ببندم . خوش به حال حافظ که می گفت :...
-
۴ بهمن 1391
سهشنبه 3 بهمنماه سال 1391 18:48
تمام می شوم ... قطره قطره ! برگ.. برگ . ... .. .
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 23 دیماه سال 1391 22:18
السلام علیک یا ربیع الانام . روزها گر رفت گو رو باک نیست تو بمان ای آنکه چون تو پاک نیست !
-
19 دی 1391
سهشنبه 19 دیماه سال 1391 19:47
وقتی فصل ها دست می دهند به دست آدم ها که تو را از پای درآورند, موفق می شوند ! پ ن : "شهرها را نبودِ ما غریب نمی کند " * آدم ها را هم ... * " بار دیگر شهری که دوست می داشتم " نادر ابراهیمی
-
10 دی 1391
یکشنبه 10 دیماه سال 1391 23:43
المیزان: کلمه (جاهدوا) از ماده (جهد) است، و (جهد) به معناى وسع و طاقت است، و (مجاهده ) به معناى به کار بردن آخرین حد وسع و قدرت در دفع دشمن است، و جهاد بر سه قسم است، جهاد با دشمن ظاهرى، و جهاد با شیطان، و جهاد نفس. راغب این طور گفته. و معناى (جاهدوا فینا) این است که جهادشان همواره در راه ما است، و این تعبیر کنایه از...
-
10 دی 1391
یکشنبه 10 دیماه سال 1391 22:37
حقیقت این است که زندگی یک "تنهایی شلوغ " است . پ ن : ما کمتریم ... حوصله ی شرح قصه نیست !
-
4 دی 1391
دوشنبه 4 دیماه سال 1391 01:12
نه خود می رود آنکه جویای او ست به لطفش کشان می برد مهر دوست ... و عشق, دعای بزرگی بود, که نسیم در ادراک خُردمان نجوا کرد . و ما .. قاصدکان اشک ناکِ کوچکی که با دم مسیحایی اش, دست از دامان "شاخه" شستیم ؛ از "زندگی" . و امروز, گرچه رها و بی وطن تمامی غربت هایمان را بر بال نسیم طی می کنیم که به هوای...
-
23 آذر 1391
یکشنبه 26 آذرماه سال 1391 11:14
کجا دانند حال ما .. سبکباران ساحل ها ؟! پیش نوشت : افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد . تو گویی ایستاده ام خط مقدم .. دستی بر اسلحه و دستی به زلف یار! پی نوشت : چند شبی است از تحیر در حال خودم خواب به چشمم نیامده .. که چگونه باید تدبیر کرد !