-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 19 تیرماه سال 1397 13:19
19 تیر 1397 یا من لا تشتبه الاصوات این سطرها که دیگر نوشته نمی شوند . این صفحات خالی از فراز و نشیب . این روزها که تمامی, خالی از خورشید سپری شد . این حدیث نفس نوشتن ها ... به قول او " دل درد" ها این جدل های بی مغز و آدم های غریب و اتهام های تلخ همگی به طوفانی بدل شده اند که ساقه ترد گیاهی نوخاسته را , آرام...
-
22 اردیبهشت 1396
جمعه 22 اردیبهشتماه سال 1396 23:03
مناظره تمام شد . رفتم آشپزخانه تا جمع و جور کنم و افطار را آماده کنم . همه جا مرتب بود . علی بی آن که من بدانم ظرف های مانده را شسته بود و حالا مشغول اعمال غروب جمعه بود . چای دم کردم . دست و دلم به کاری نمیرفت . قرآنم را برداشتم و به دست علی دادم تا برایم بخواند . پرسید از کجا بخوانم . برای من، فرقی نداشت کدام سوره و...
-
20 بهمن 1394
سهشنبه 20 بهمنماه سال 1394 16:55
مدتی پس از اربعین و کربلا , علی پرسید چرا نمی نویسی ؟ گفتم که می خواهم باقی بماند برای خودم . حرم نبود که سعی و احرامش را بنویسم . وطن بود . جمله اعضا چشم باید بود و گوش . نیت کرده ام به سکوت . اما .. افسوس که وقتی با شهدا رو به رو می شوم دیگر نمی شود . عنان از کفم می رود .یک دفعه می روم وبلاگ مردم می نویسم. و به سرعت...
-
4 آذر 1394
چهارشنبه 4 آذرماه سال 1394 01:37
یکی از آدم های خیلی خوب دنیا کم شد . به قول بابا رها شد از تعلقات دنیا . همیشه هر وقت یکی از دوست های بابا را میدیدم که محاسن شان سفید شده بود ،همچنان که لطف و محبت و ماشاالله ابراز میکردند، چهره های جوانی شان که آمیخته با روزهای کودکیم بود در ذهنم زنده میشد . مثلا یادم می آمد که یکبار حمید آقا من را بردند مهد کودک و...
-
29مهر 1394
چهارشنبه 29 مهرماه سال 1394 09:03
از روزی که تصمیم گرفتم میقات را فعال کنم , ل یست یادداشت های ننوشته ام سنگین شده .علی در هر مجالی که پیش می آید , پیشنهاد می دهد بنویسم. گاهی پیشنهاد هایش رنگ خواهش و تشویق می گیرد .اما قصد نوشتن که می کنم احساس شکی عظیم روی سرم خیمه می زند . بنویسم ... ؟! نه این که کلمات بگریزند ... هرگز .ایستاده اند و منتظر .. می...
-
16 شهریور 1394
سهشنبه 17 شهریورماه سال 1394 03:36
برای بهمن 91 زود بود. اما درست بود و کامل . پس از آن زمستان تمام شد . با تمامی زیبایی هایی که دیگر ندیدم . تمامی لحظه هایی که سوخت و عکس و فیلم هایی که فقط برای دوربین فرشته ها باقی ماند . البته که زود بود برای بهمن 91 .. اما درست بود و کامل . در زندگی انسان روزهای نادری هستند که در آن ها صدای چکش کاری های پیکره ی روح...
-
دنیای مادی
یکشنبه 11 مردادماه سال 1394 17:05
این روزها بیشتر مادی بودن دنیا را حس می کنم . این که چطور در زندگی بعضی آدمها معنوی ترین مفاهیم یک اصالت مادی دارند . دنیای مادی .. آدم های مادی .. رفتارهای مادی .. بدجور پابرجا و ریشه دوانده ایستاده اند . هر چه بیشتر نگاه می کنم تیرگی رفتارهای خاکی سوزش چشمانم را بیشتر می کند . و عجب وزنی دارد این همه خاک ... قطر و...
-
4 تیر 1394
پنجشنبه 4 تیرماه سال 1394 03:18
امروزه روز , همچنان که بت ها و بتکده ها عوض شده اند , لاجرم بت گر ها هم باید عوض شده باشند . این روزگار بت هایش از گوشت و پوست و خون هستند . در هیئت آدم ها . اما برخلاف روزگاری که بشر از خط و ربط و اسامی چیزی نمی دانست و گره بر قالی جهل خویش می زد , آدم ها چونان کرم درون پیله علم بدور خودشان می تنند و هر روز غافل تر و...
-
25 خرداد 1394
دوشنبه 25 خردادماه سال 1394 14:20
-
30 اردیبهشت 1394
پنجشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1394 01:16
دیروز به دکتر گفتم نمی دونم چی شده . فقط خیلی وقته که آدم قبلی نیستم . مثل جوابی بود که جلوی علامت سوال های بعضی از دیگران می نویسم. بعضی که انگار پاک کن بزرگی را که توی دستم گرفته ام نمی بینند و علامت سوال بزرگ شان را می کوبند توی صورتم . دیروز انگار تنها فردی که آدم قبلی را یادش می آمد, دکتر بود و علی . انگار تنها...
-
15 فروردین 1394
شنبه 15 فروردینماه سال 1394 00:55
این تعطیلات به طور محسوسی جدید بود . با درد معده ی شدید به استقبالش رفتم و بدون انتظار برای تحویل سال جدید و رفتن به حرم برای خواندن دعای تحویل سال , تا صبح خوابیدم . و البته این اولین سال تحویلی بود که قم بودم اما لایق حرم نبودم . سومین روز سال جدید میان دید و بازدیدهایی که هم باید مواظب باشی با دیگران تصادف نکنی و...
-
13 فروردین 1394
پنجشنبه 13 فروردینماه سال 1394 23:26
لحن محتاطانه و کلمات رئیس جمهور امریکا به رغم مشی ابلهانه ای که در منطقه در برابر ایران پیش گرفته اند, به روشنی اعترافش به مذاکره با یک ابرقدرت را نشان می داد . خدا رحمت کند حاج عیسی خادم حضرت امام را . خاطره ای نقل کرده است که : " به خاطر دارم روزی حاج احمد آقا با امام راحل قدم میزد و در مورد ابرقدرتهای جهان...
-
5 فروردین 1394
چهارشنبه 5 فروردینماه سال 1394 10:57
شاید گاهی گستاخی مضاعفی بخواهد که بتوانی امیدوار بمانی . امروز که بعد از دو هفته خوشه های گندمم سبز نشده اند , از گلدان خارج شان کردم و در یک طشت بزرگ خیساندم و دوباره به یاد قصه سرسختی گاه گاهم در امیدواری افتادم .جمله ی استوار شهید عزیزمان به ذهنم آمد که " من مسئولیت تام دارم تا در مقابل شدائد و سختی ها بیاستم...
-
2 بهمن 1393
پنجشنبه 2 بهمنماه سال 1393 20:14
و ما ارسلناک الا رحمه للعالمین ... پ ن : این روزهایم بستر آموختنی هاییست و دوست دارم بنویسم . اما روا نمی دانم در این حال و هوا پرچمی جز به نام مبارک تان افراشته شود .
-
1 بهمن 1393
چهارشنبه 1 بهمنماه سال 1393 22:00
محمدٌ رسول الله ... خودش خاتم , خدا ختم کلامش ! " باز هم راه افتاد. مثل هر سال. مثل همه ی ۹سال پیش. همین موقع. هر سال،این راه را رفته بود. رسید به خانه ی حاجیان : "...این آیین من است. کسی نیست بین تان که بخواهد مرا یاری کند؟ هیچ قبیله ای آیا مرا در پناه می گیرد تا رسالت های خدایی را برسانم؟ " حتی سکوت...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 17 دیماه سال 1393 15:04
هو الحبیب الذی ترجی شفاعته ... دوست داشتنی ترین صفتی که از وجود عزیزتان شنیده ام , تواضع بوده است . عزیزی که کنار تهیدستان بر خاک می نشسته .. به روی شان لبخند گرمی زده , دست برده به نان خشکیده و آب سفره شان , و از آن تناول کرده ... عزیزی که مشغول بازی با کودکان مدینه شده بود .. پس وقت نماز فرا رسید , و سلمان او را به...
-
7 دی 1393
یکشنبه 7 دیماه سال 1393 18:23
گر نظری کنی کند کِشته ی صبر من ورق ور نکنی چه بر دهد بیخ امید باطلم ؟ وجه تمایز صبر من با امیدهای واهی و بیهوده تنها نظر توست ! دعا می کنم که با گرمای نظر پر برکتت, تمامی کشته های مان در این دو روز دنیا , به جوانه بنشیند. نخشکد. إرْحَمْ مَنْ رَأْسُ مالِهِ الرَّجاءُ
-
29 آذر 1393
شنبه 29 آذرماه سال 1393 14:10
و الضحى والیل اذا سجى ما ودعک ربک و ما قلى و للاخره خیر لک من الاولى و لسوف یعطیک ربک فترضى الم یجدک یتیما فاوى ووجدک ضالا فهدى و وجدک عائلا فاغنى فاما الیتیم فلا تقهر و اما السائل فلا تنهر و اما بنعمه ربک فحدث مگر یتیم نبودی, خدا پناهت داد ؟ خدا که در حرم امن خویش راهت داد هجوم جهل و خرافه , هجوم تاریکی خدا پناه در...
-
22 آذر 1393
شنبه 22 آذرماه سال 1393 22:15
حسن بی پایان او چندان که عاشق می کشد زمره ای دیگر به عشق از غیب سر بر می کنند عده ای شاید در راه رسیدن به قدس به کربلا نرسیده باشند , اما راه قدس از کربلا گذشت.
-
18 آذر 1393
سهشنبه 18 آذرماه سال 1393 14:42
یک جای حالم گرفته است ! وقتی راجئون را نه به خاطر خدا , دیگر ننوشتی .
-
15 آذر 1393
شنبه 15 آذرماه سال 1393 16:30
وبلاگ "مسجد" نوشته می شود ! یکی از خبرهای خوبی بود که دانستمش ! یک هفته ایست به آسیب شناسی محیط های آموزشی خاص فکر می کنم ؛ مدرسه های خاص , دانشگاه های خاص و ... مسجد یک محیط آموزشی عام هست . مسجد خانه خداست . ورود به آن برای عموم آزاد است . تنها شرط ورود توحید است . هر مومنی با تمام داشته و نداشته های مادی...
-
11آذر 1393
سهشنبه 11 آذرماه سال 1393 00:52
کلمه ها می گریزند .. تو بی تفاوت به آدم ها جایی روبروی آینده ی من نشسته ای و قرآن می خوانی . من نگاه می کنم و قند توی دلم آب می شود که تو را می بینم . دست های خیسم را خشک می کنم و روبه رویت می نشینم . برگه ی فال دخترک را باز می کنم ؛ چون نماند دولت شب های وصل, بگذرد ... کلمه ها دوباره می گریزند . دوست دارم بدانی که...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 27 آبانماه سال 1393 17:04
یک لحظاتی هست که آدم باید بایستد ببیند به آنچه می دانسته , بلد بوده , درست عمل کرده یا این که فقط می دانسته بلد بوده . خوانده بوده . شنیده بوده .
-
18 آبان 1393
دوشنبه 19 آبانماه سال 1393 02:07
امروز از عجایب غرایب بود که گذشت .روزی بود که غزلیات استاد سخن را می خواندم و بر وجودم نمی نشست . تمام صفحاتی را که از شدت علاقه گوشه هایشان تا خورده بود ، همان بیت ها که گاهی لحظات یک روز پرکارم را از خویش می آکند ، همگی را نگاه می کردم و همچون پریانی ماورایی با من غریبی می کردند ! صعب روزی بود امروز که گذشت . سفره...
-
26 رمضان المبارک 1435
پنجشنبه 2 مردادماه سال 1393 19:54
" خدایا میهمانی ات نخوردن و نیاشامیدن و نخوابیدن بود و دوست داشتنت بلا و ابتلا . نه ضیافت ما شبیه ضیافت توست و نه دوست داشتن های ما. به ما بفهمان که تو خدایی و ما بندگان توایم . " * * : از خودم نیست .
-
16 خرداد 1393
شنبه 17 خردادماه سال 1393 00:33
خوشا که خط عبور تو را ادامه دهیم ... پ ن : دوست دارم بنویسم . خیلی دلم می خواهد ... خواستنی با ...؟! با تمام وجود ؟! با بخشی از وجود ؟! از صمیم قلب ؟! دعا کنید بنویسم .
-
24 اردیبهشت 1393
چهارشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1393 14:41
ندیم و مطرب و ساقی همه اوست خیال آب و گل در ره بهانه ...
-
16 اردیبهشت 1393
چهارشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1393 16:09
مدتی فکرهای شلوغ و پلوغم را نوشتم . مدتی کمتر کتاب خواندم و کمتر مجال پرواز به افق ها را پیدا کردم . فکرهای شلوغ پلوغم را نوشتم و برای علامت های سوال راهکار جستم . سعی کردم تکلیفم را با سیاهی لشکرها معلوم کنم و اگر در قبال شان مسئولیتی ندارم , کنار بگذارم شان . با اینکه دلم از وحشت زندان سکندری این افکار گرفته بود ,...
-
13 اردیبهشت 1393
شنبه 13 اردیبهشتماه سال 1393 12:48
وَ بِکُمْ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ و به خاطر شما باران فرو مى ریزد. نام تو در دل ما بود و هدایت نشدیم مهربانی کن و نادیده بگیر ای باران...
-
3 اردیبهشت 1393
چهارشنبه 3 اردیبهشتماه سال 1393 15:53
ای گل تازه که بویی ز وفا نیست ترا خبر از سرزنش خار جفا نیست ترا رحم بر بلبل بی برگ و نوا نیست ترا التفاتی به اسیران بلا نیست ترا ما اسیر غم و اصلا غم ما نیست ترا با اسیر غم خود رحم چرا نیست ترا فارغ از عاشق غمناک نمیباید بود جان من اینهمه بی باک نمییابد بود همچو گل چند به روی همه خندان باشی همره غیر به گلگشت گلستان...