-
رمضان مبارک
سهشنبه 11 مردادماه سال 1390 02:16
الهی کانی نفسی واقفه بین یدیک و قد اظلها حسن توکلی علیک.. .. و اسئلک یا رب توبه نصوحا ترضاها... از همین حالا دلتنگ مناجات عزیز شعبانیه ام . خدایا این رمضان را آخرین رمضان عمرم مخواه .
-
این الشموس الطالعه ؟
جمعه 7 مردادماه سال 1390 23:55
قسمت آخر مختار نامه بود . سناریوی مظلومیت شیعه را بدون تو پایانی نیست .. پ ن : امتحانات تمام شد و خانوادگی رفتیم طرح ولایت . مشغول پروژه سازمان هم هستم . من او را دوست دارم او هم مرا .. من چمدان ها را دوست ندارم اما او چرا . من به چمدان ها عادت نمی کنم . ولی او هرجا که بشود با چمدان ها دوست می شود . در هر راه و گذری ....
-
یا ایها العزیز
یکشنبه 2 مردادماه سال 1390 17:01
اینجا شهر آهوان گم شده ... آهوانی به واویلایی عشق ! فرسنگ ها دویده و خسته .. همه دست بر دامان او.. ضامن آهو .. گشاده رو .. شاید بوسه بر درج عقیق مهر ربانی زند به مهر .. که رئوف است و رفیع و رافع .. اینجا مشهد الرضاست . حرم امن امینش . اللهم تقبل منا زیارتنا
-
ز در درآ و شبستان ما منور کن ..
شنبه 25 تیرماه سال 1390 23:53
خدا می داند که از شرمندگی انگشتانم روی کلید ها نمی آمدند .. من خودم را هم به گل روی شما می شناسم روی نگردانید که خودم را هم نخواهم شناخت خدا می داند آقا جان شرمنده ام ما را به شما نسبت می دهند خودمان هم .. خودم هم خودم را به شما نسبت می دهم ! اگرچه که شبیه تان نیستم و شما آبروداری می کنید .. اما ما من هر ۵ شنبه اشکتان...
-
۱۰ تیر ۱۳۹۰
جمعه 10 تیرماه سال 1390 23:45
از دست چشمهای تو بین دو راهی ام ... پ.ن : من خسته می شوم از رد شدن در امتحان هایت تو خسته نمی شوی از فرصت های دوباره دادن ؟! حاشا لوجهک الکریم ان تخیبنی !
-
۹ تیر ۱۳۹۰
پنجشنبه 9 تیرماه سال 1390 02:29
ای نور پسندیده وی سرمه هر دیده احسنت زهی منظر از مات سلام الله ای صورت روحانی وی رحمت ربانی بر مومن و بر کافر از مات سلام الله تو مبعوث می شوی ای رسول جان اما نه هنوز در جان من ... آیین تو ؛ همان کلمات که کوه ها نزولش را تاب نیاورند برای من بازیچه ایست چونان شعری بر زبانم جاری .. همچو پیرهن یوسف شرحه شرحه و چاک چاک...
-
۷ تیر ۱۳۹۰
سهشنبه 7 تیرماه سال 1390 20:27
خانه های آن کسانی میخورد در بیشتر که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر عرض حاجت میکنم آنجا که صاحبخانه اش پاسخ یک میدهد با ده برابر بیشتر گاه گاهی که به درگاه کریمی میروم راه میپویم نه با پا بلکه با سر بیشتر زیر دِین چارده معصومم (ص) اما گردنم زیر دِین حضرت موسی بن جعفر (ص) بیشتر گردنم در زیر دینِ آن امامی هست که داده...
-
۷ تیر ۱۳۹۰
دوشنبه 6 تیرماه سال 1390 16:36
می گفت : خانم حضرت علامه همیشه چشمهایشان به زیر است و صحبت می کنند. می گفت بسیار میشد صبح ها که به مدرسه می رفتم علامه جلوی همین در ایستاده بودند و همانطور که نگاهشان به زمین بود به سوال شاگردی جواب می دادند و ظهر که بر می گشتم هنوز پاسخ می گفتند .. و نگاهشان بر زمین .. من خیره مانده بودم به در .. به آستانه ای چنین...
-
۲ تیر ۱۳۹۰
پنجشنبه 2 تیرماه سال 1390 22:48
سرد کن زان سان که کردی بر خلیل ... پ ن . نشسته ام فیلم زندگی خودم را تماشا می کنم . نمی دانم آخرش چی میشه
-
۲۸ خرداد ۱۳۹۰
شنبه 28 خردادماه سال 1390 16:44
زین همرهان سست عناصر دلم گرفت شیر خدا و رستم دستانم آرزوست ... یومئذ بعضهم لبعض عدو الا المتقین زخرف 76 «پروردگارا! تو از هر مونسی برای دوستانت مونس تری و از همه آن ها برای کسانی که به تو اعتماد کنند، برای کارگزاری، آماده تری. پروردگارا! آنان را در باطن دلشان مشاهده می کنی و در اعماق ضمیرشان بر حال آنان آگاهی و میزان...
-
۲۸خرداد 1390
شنبه 28 خردادماه سال 1390 12:03
صبر را در مکتبت آموختم ؟ نیاموختم ؟
-
۲۶ خرداد ۱۳۹۰
چهارشنبه 25 خردادماه سال 1390 15:44
سلام حضرت دلبر سلام قرص قمر زمین که لطف ندارد از آسمان چه خبر ؟
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 23 خردادماه سال 1390 23:49
سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی عشق محمد بس است و آل محمد
-
۲۲خرداد ۱۳۹۰
یکشنبه 22 خردادماه سال 1390 14:21
* عارفی را دیدم وبلاگ نمی نوشت . هیچ کس از دل تنگی اش خبر دار نبود . لوس نبود . ناز نداشت . جنگیده بود و بوی نفاق نمی داد. عارفی را دیدم وسط مردم بود و خدا در یادش . با ایمانی بر دل ... روزه سکوت نداشت اما می خندید . یاس را می فهمید و کامپیوتر را . اما بازی می کرد . سلامش مثل ویندوز قدیمی نمی شد نگاهش نسبتی با تار...
-
یا مقلب القلوب و الابصار ...
شنبه 21 خردادماه سال 1390 00:58
آقایمان حضرت صادق فرمود : قلوب خلت عن ذکر الله فاذاقه الله حب غیره .. من این خانه و قفل و کلیدش را به شما سپرده ام .
-
فما احلی اسماوکم ...
دوشنبه 16 خردادماه سال 1390 00:23
سلام بر آن ضریح محقر چوبین امام شهید ۴۲ ساله مان زان باده که در میکده ی عشق فروشند ما را دوسه ساغر بده و گو رمضان باش قبل از اینکه میقات را بنویسم جمله ای مدتی ذهنم را مشغول خود کرد. کسی را به نوشتن خوانده بودم و گفته بود نمی خواهد دیگران بدانند در مورد چه چیزهایی فکر می کند . در آخر تصمیم گرفتم بنویسم . دیگران بدانند...
-
۱۴ خرداد ۱۳۹۰
شنبه 14 خردادماه سال 1390 23:11
به سایه سار دستانتان قسم نگاهتان برایم بارش آیه های تطهیر است و صدایتان .. آه صدایتان .. دلم برای صدایتان تنگ است ... * آقا دعایمان کنید که این اسلام های ملیتی -ایرانی و امریکایی-دو لبه مقراضی شده اند تا اسلام ناب محمدی را که خودتان را فدایی اش می دانستید تکه پاره کنند *من تمام دانه های آرزویم را بر زمین محبت تو کاشتم...
-
۵خرداد ۱۳۹۰
پنجشنبه 5 خردادماه سال 1390 13:08
* و قربناه من جانب الطور الایمن و نجیناه نجیا سوره مریم / آیه * مجنون را اگربگذارند سر کوی لیلی ، نه ، اصلا بگذارند پشت در خانه اش ، عشق را اگر از دلش بردارند دست به کوبه ی درهم نمی برد
-
۵خرداد ۱۳۹۰
پنجشنبه 5 خردادماه سال 1390 02:26
* این روزها عمده ارزش حضورم سر کلاس به کلام بلندپایه "پیشگیری بهتر است از درمان " مربوط می شود؛ می روم جهت مراقبت بر تصحیح اشتباهات اساتید حین تدریس * وصف خواب و بیداری ام : خوردن مقاله های اشباع شده از شیمی فیزیک است به وقت بیداری با همان ترتیبی که استانبولی سلف را می خوردم ؛ بررسی موشکافانه داخل سینی غذا...
-
اگر آن طایر قدسی ز درم باز آید ..
سهشنبه 3 خردادماه سال 1390 23:50
به آفتاب گردان نگاه می کردم . می گفت من تمام فاصله ام را با نور پر می کنم . به خودم نگاه کردم . دیدم من نیز تنها می توانم تمام فاصله ام را با تو پر می کنم . اگر تو نباشی فاصله همان فاصله است . قدم های من سست است . م ی ترسم که آمدن من بسوی تو حکایت همان رهرویی باشد که دوست رشته ای در گردنش افکنده بود و می برد.. واگر...
-
یکشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۰
یکشنبه 1 خردادماه سال 1390 13:55
رشته صبرم به مقراض غمت ببریده شد ...
-
یا منتهی مطلب الحاجات
سهشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1390 23:51
مینگفتم سخن در آتش عشق تا نگفت آب دیده ی غماز آب و آتش خلاف یکدگرند نشنیدیم عشق و صبر انباز هر که دیدار دوست می طلبد دوستی را حقیقت است و مجاز آرزومند کعبه را شرط است که تحمل کند نشیب و فراز سعدیا زنده عاشقی باشد که بمیرد بر آستان نیاز ... پ ن :بر عکس می گردم طواف خانه ات را ..
-
که آن شکاری سر گشته را چه آمد پیش ؟
شنبه 24 اردیبهشتماه سال 1390 23:50
* یا رب از ابر هدایت برسان بارانی پیش تر زانکه چو گردى ز میان بر خیزم *رشته های دوستی را باد برد .. شاخه های ترد صحبت هم فسرد * من شکایت می کنم نزد تو .. از ناتوانی ام و شرم دارم از محبتت و سابقه ی رحمت بی منتهایت .. * و قله حیلتی ... * مرا توان و توشه ای جز آنچه تو بخشیده ای نیست .. * رستن ز حصار مرحمت کن یارب احساس...
-
پشت دریاها شهری ست ...
چهارشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1390 21:52
... سایه شدم و صدا کردم : کو مرز پریدن ها، دیدن ها ؟ کو اوج " نه من " ، دره ى "او"... ؟ و ندا آمد : " لب بسته ، بپو " پ ن - راضیه می گفت : تو نخوانده دکترای نابود کردن عکس داری . هر جور حافظه ای را می پرانی .. یاد تصویر دوریان گری افتادم حافظه ی خودم را که پراندم تمام عکس ها پیش چشمم نقش...
-
و ما ادریک ما لیله القدر ...
شنبه 17 اردیبهشتماه سال 1390 01:13
السلام علیک یا بنت خیر البریه هر روز که می گذرد .. هر گام کوتاه و بلند زمان که تاریخ پیش می رود .. این پنهانی و گمنامی و مظلومیتت جده ی سادات میراث گرانقدر بنی الزهراست ... پ ن : عجب این لیبرالیسم فرهنگی خوره بر جانم می گذارد . خانه ی المیزان(منزل علامه طباطبایی) رو به ویرانیست و خانه ی آقای بازیگر موزه می شود .
-
۱۴ اریبهشت ۱۳۹۰
چهارشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1390 00:33
سلام بر تو که مداد علما و دماء شهدا در تو همراه شد ... طفل تازه الفبا آموخته ای بودم که پدرم باخودبه مکتب تو آورد سالیانی گذشته و من هنوز به مکتب تو می آیم . و هنوز نوشته های تو حسرت نانوشته هایت را بر دلم نقش می کند و گفته هایت افسوس ناگفته هایت را مرا به آستان نشینی مکتبت بپذیر استاد
-
تو بین منتظرانت عزیز من چه غریبی ...
پنجشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1390 20:30
طهور نزدیک است را می دیدم . چندین بار از فرط اشک بیتاب شدم . کاش ظهور نزدیک باشد . کاش تو بیایی ختم خرافه گری و جهل پیمایی ما را جشن بگیری . کاش تو بیایی تا قول خورشید را با قول شمع یکی نکنیم . کاش تو بیایی ... اشک می ریختم . احساس کردم انگار ما هنوز همان کوفه ایم و تو حسین ... احساس می کردم چقدر غریبی . تو غریبی وقتی...
-
فکر بهبود خود ای دل ز در دیگر کن ...
دوشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1390 23:50
- خیلی بچه بودم که خواندم : رحمت خدا شاید دیر کند اما حتمی ست . اما آنقدر ایمان داشتم که یقین بدارم رحمت خدا هرگز دیر نمیکند . حتی ثانیه ای ! امروز این مسافت زمانی را طی کرده ام تا از علم الیقین به عین الیقین برسم ان شاالله - کسی چه می داند !؟ شاید زاده شدن دشوار تر از زادن باشد. زاده شدن از دنیایی که تو و خدا و انسان...
-
۴ اردیبهشت ۱۳۹۰
یکشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1390 12:56
در بیبابان طلب گر چه ز هر سو خطریست می رود حافظ بیدل به تولای تو خوش ...
-
یا غیاث من لا غیاث له
جمعه 2 اردیبهشتماه سال 1390 20:38
چون غمت را نتوان یافت مگر در دل شاد ما به امید غمت خاطر شادی طلبیم .. - باد مشتی ورق از دفتر عمر آورده ست عشق سرگرمی سوزاندن این اوراق است ... - دلم که دلخوش به دست تو بوده و هست .. جوانیم را که تمامی داراییم بوده و هست به پناه دست تو می سپارد که تمامی امیدش بوده و هست * ید الله فوق ایدیهم *