*عارفی را دیدم وبلاگ نمی نوشت .
هیچ کس از دل تنگی اش خبر دار نبود .
لوس نبود .
ناز نداشت .
جنگیده بود و بوی نفاق نمی داد.
عارفی را دیدم وسط مردم بود و خدا در یادش .
با ایمانی بر دل ...
روزه سکوت نداشت
اما می خندید .
یاس را می فهمید
و کامپیوتر را .
اما بازی می کرد .
سلامش مثل ویندوز قدیمی نمی شد
نگاهش نسبتی با تار جهانگستر وب نداشت .
و کلامش
بوی copy & paste نمی داد .
نفس آدم ها را ویروسی نمی دانست که ویروس کش نصب کند .
عارفی را دیدم گلخانه ای نبود .
درس اخلاقش را عمل می کرد .
با هر نفسش IQ پس نمی داد .
وسط مردم بود و خدا در یادش ...
* سطر سطر حافظه ام را کرم های زمان می خورند .
آقایمان حضرت صادق فرمود :
قلوب خلت عن ذکر الله فاذاقه الله حب غیره ..
من این خانه و قفل و کلیدش را به شما سپرده ام .