ای در دل مشتاقان از عشق تو بستان ها ...
" ... امروز استکبار جهانى با ابزار پول و سلاح و علم دارد بر دنیا فرمانروائى میکند؛ اما در خلأ فکر قرار دارد، در خلأ اندیشهى راهنما قرار داد. امروز استکبار جهانى این مشکل بزرگ را دارد؛ فکرى ندارد که به بشریت ارائه دهد؛ هیچ ایدهاى ندارد براى ارائه کردن و راه نشان دادن به تودههاى مردم، به خواص مردم، به روشنفکران. اما شما دارید؛ شما اسلام را دارید. وقتى فکر داریم، وقتى نقشهى راه داریم، میتوانیم هدفهامان را ترسیم کنیم، میتوانیم بایستیم؛ در این صورت سلاح آنها و علم آنها و پول آنها، آن تأثیرى را که در گذشته داشت، نخواهد داشت؛ البته نه اینکه بىتأثیر است. ما باید در مقابل آنها هم فکر کنیم - که حالا اگر وقت باشد، خواهم گفت - لیکن در درجهى اول این است که ما فکر و نقشهى راه و ایدئولوژى داشته باشیم؛ بدانیم چه کار میخواهیم بکنیم. "
الان من یه آدمی هستم که غرق در جکسون , شیرجه می زنم در اعماق بازار !
خدا عاقبتم را ختم به خیر بگرداند .
الآن من یه آدمی هستم که به جای چرخیدن توی بازار دارم با جکسون سر و کله می زنم .
تا باد چنین بادا ...!
با هر چه رود نام تو را می توان سرود ...
من از عهد آدم
تو را دوست دارم.
از آغاز عالم
تو را دوست دارم.
چه شبها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نمنم..
تو را دوست دارم.
نه خطی، نه خالی, نه خواب و خیالی
من ای حس مبهم
تو را دوست دارم.
سلامی صمیمیتر از غم ندیدم.
به اندازهی غم
تو را دوست دارم.
بیا تا صدا از دل سنگ خیزد
بگوییم با هم:
تو را دوست دارم.
جهان یک دهان شد همآواز با ما
" تو را دوست دارم."
" تو را دوست دارم."
قیصر امین پور
پ ن : در تحقیق و تفحص های بین دانشگاهی .. وقتی به سربالایی های دانشگاه شهید عزیز و بهشتی مان می رسی و نفس کم می آید , خدا یک " رودخانه " می فرستد که سر ناهار این شعر را بخواند و تمام خستگی روز را بردارد و ببرد سمت دریا !
پ ن : برو "شعر" حفظ می کن ! مگو چیست "شعر" .
شوخی نیست لیبرالیسم فرهنگی ... حقیقت است !
دو سال پیش آه جانکاهی از نهاد برآوردم که منزل علامه طباطبایی که آجر آجر دیوارهای حیاطش بیست سال ,شاهد نگارش المیزان بوده است ,در حال ویرانی و از دست رفتن است و منزل یکی از بازیگران عرصه سینما و تلویزیون که شکرا لله هنوز در حال حیات هستند , موزه می شود .
حالا,امروز هم اضافه کنید به غم های جانکاه ما که دکور مختارنامه برای کاشت ذرت ویران می شود ,آن هم در روزگاری که در ینگه ی دنیا ملت از شهرت ارباب حلقه ها و لوکیشن هایش توریست جذب می کنند .از این نمونه که بگذریم , این موضوع نشان می دهد که ما از موضوع فرهنگ از بیخ و بن غافلیم.جمع های دانشجویی مان هم صرفا در مسیرهای هدایت شده و دغدغه های کلیشه ای و دیکته شده حرکت می کنند, که معلوم نیست چه زمانی قرار است شکوفه هایشان به بار بنشیند .
کار فرهنگی امروزمان شده تحلیل تام و جری, آن هم برای نسلی که دیگر زمان کارتون دیدن برایش گذشته است.
انگار ما مغزهای فسیل شده را برای مدیریت فرهنگ کنار می گذاریم.