میعاد

ان الله لا یخلف المیعاد

میعاد

ان الله لا یخلف المیعاد

29 آذر 1393


و الضحى

 والیل اذا سجى

 ما ودعک ربک و ما قلى

 و للاخره خیر لک من الاولى

 و لسوف یعطیک ربک فترضى

 الم یجدک یتیما فاوى

 ووجدک ضالا فهدى

 و وجدک عائلا فاغنى

 فاما الیتیم فلا تقهر

 و اما السائل فلا تنهر

 و اما بنعمه ربک فحدث


مگر یتیم نبودی, خدا پناهت داد ؟

خدا که در حرم امن خویش راهت داد

هجوم جهل و خرافه , هجوم تاریکی

خدا پناه در آن دوره ی سیاهت داد

خدا , خدا و خدا , آن خدای بی مانند

همان که عصمت پرهیز از گناهت داد

همان که جان نجیب تو را مراقب بود

همان که سینه خالی از اشتباهت داد

توان و توشه به پایان رسیده بود , ولی

خدا رسید به فریاد و زادِ راهت داد

بگو که نعمت پروردگار پنهان نیست

خدا که دست تو را خواند و دستگاهت داد

خدا که چشم تو را با نماز روشن کرد

خدا که فرصت تشخیص راه و چاهت داد

چقدر واقعه ی آسمانی و شفاف

خدا به یمن دعاهای صبحگاهت داد 

خدا که عاقبتی خیر و خوش عطایت کرد

خدا که آینه را نور , با نگاهت داد

قسم به روز که خورشید شمع خانه ی توست

قسم به شب که خدا برتری به ماهت داد

خدا که اشک تو را جلوه ی گهر بخشید

خدا که شعله ی روشن به جای آهت داد

خدا که جان تو را از الهه ها پیراست

خدا که غلغله ی قول لا الهت داد

جدا نمی شود از تو خدا , نخواهد شد

خدا رفیق سفر , بخت نیکخواهت داد

یتیم آمده ام , مانده ام , پناهم ده

مگر یتیم نبودی ,خدا پناهت داد ؟






22 آذر 1393


حسن بی پایان او چندان که عاشق می کشد

زمره ای دیگر به عشق از غیب سر بر می کنند


 عده ای  شاید در راه رسیدن به قدس به کربلا نرسیده باشند , اما راه قدس از کربلا گذشت.


18 آذر 1393


یک جای حالم گرفته است !

وقتی راجئون را نه به خاطر خدا , دیگر ننوشتی .

15 آذر 1393

وبلاگ "مسجد" نوشته می شود !

یکی از خبرهای خوبی بود که دانستمش !

 

یک هفته ایست به آسیب شناسی محیط های آموزشی خاص فکر می کنم ؛ مدرسه های خاص , دانشگاه  های خاص و ...

مسجد یک محیط آموزشی عام هست . مسجد خانه خداست . ورود  به آن برای عموم آزاد است . تنها شرط ورود توحید است . هر مومنی با تمام داشته و نداشته های مادی و معنوی اش می تواند وارد مسجد بشود . مسجد جایی ست که هر مادری می تواند فرزندش را روانه آنجا کند . فرزندش در مسجد چه خواهد دید یا خواهد شنید ؟ شاید هم اشتباهی ببیند و بشنود اما آنقدر این آب جاریست که مطهر است . قلیل نیست ! آدم های مسجد احتمالا بیش از دیگران به فکر مستضعفین فکری یا مادی هستند . احتمالا مسجد بیشتر هوای شاکر بودن دارد . احتمالا بدخطی های ذهنی  و دینی مان بیشتر دیده می شود . به نظرم آسیب های بودن در محیط های خاص , فقط و فقط و فقط با ارتباط تنگاتنگ  _ و نه گاه گدار _ با  عموم مومنین حل می شود که آنهم اگر در مسجد نباشد , شرط عمومیت را نخواهد داشت .


پ : چون غمت را نتوان یافت مگر در دل شاد

      ما به امید غمت خاطر شادی طلبیم !


هفت سال پیش این شعر را شرح کردم برای دوستی , امروز از آن شرح هیچ در خاطرم نیست !

11آذر 1393


کلمه ها می گریزند .. تو بی تفاوت به آدم ها جایی روبروی آینده ی من نشسته ای و قرآن می خوانی . من نگاه می کنم و قند توی دلم آب می شود که تو را می بینم . دست های خیسم را خشک می کنم و روبه رویت می نشینم . برگه ی فال دخترک را باز می کنم ؛ چون نماند دولت شب های وصل, بگذرد ...

کلمه ها دوباره می گریزند . دوست دارم بدانی که چطور تو را شناخته ام . دوست دارم که بدانی و بدانم که کس عیار زر خالص نشناسد چو محک .. اما باز هم تو می گریزی از هر قضاوت خوب من . ساده ای و من این سادگی را خوب شناخته ام .شناخته ام که گاهی سکوت می کنم .. گاهی نمی پرسم .ساده ای و بی غرور . آنقدر ساده هستی که از سادگیت آزار می بینی .. اما نمی آزاری . گاهی فکر می کنم من کجایم درین بحر تفکر تو کجایی ؟ و به هیچ نتیجه ای نمی رسم ...تو  همچون پیامبری هستی که کبر ندارد و قضاوت نمی کند .. اما با عصای اعجاز محبتش تیره مارهای غرور را می بلعد . نگاه می کنم ... محبت مثل چشمه ای که از اعماق کوه ها می جوشد , مسیر خودش را تا دشت پیدا خواهد کرد . محبت گلی نیست که بر تخته سنگ ها روییده باشد و جلوه بفروشد . محبت  چون جویباری متواضع می رود که لب های خاک را سیراب کند نه اینکه یک امتیاز مثبت بگیرد و سر جایش بایستد به جلوه گری ! محبت راه خودش را پیدا می کند .

کلمه ها می گریزند .. مجلس یک درصد از مالیات بر ارزش افزوده را به بهداشت و درمان اختصاص داده است و دست وزیر باز شده برای خدمت . یپشنهادی که دولت قبل ان را رد کرده بود. دعوایی که وزیر بهداشت دولت اصلاحات  برای گرفتن بودجه در دولت داشت , حالا که خودش در مجلس هست , حل شده . تاکید می کنم که یک مجلس اصولگرا با یک دولت اصلاح طلب برای کشور مفیدتر از سه صورت دیگر است . مجلس نظارت می کند و دولت اجرا , و نه بر عکس!                   

 روزهای عجیبی شده ! دعوایی ست بر سر ربودن گوی سبقت در قضاوت ایمان آدمیان !! دورتر که بایستی و نگاه کنی , مومنان اشداء علیهم شده اند گویی که ایمان یکی ست ! و راه تنگ ! و یکدیگر را  متهم می کنند به رحماء علی الکفار !

والسابقون السابقون ! در صبر .. در حلم .. در ظن نیکو به برادران دینی .. در امید به خدا .. در اتحاد و خیرخواهی ! جایش را به درد غریب "خود مطرح کنی" داده است .


کلمات می گریزند ... درختان برگریخته ی پاییزی را نگاه میکنم . ایمان عجیبی دارند .. و کسی چه میداند که این درختان پادشهانند, همگی در یک ملک, شانه به شانه هم استوار ایستاده ! کسی چه می داند که پادشهان شکوهمند پاییز, برای رسیدن به این همه بی چیزی تا کجاها دویده اند !

به دست هایم نگاه میکنم که خالی ست  .. از صبر .. از حلم ..


کلمات می گریزند ..تصویر یکی از شهدای مدافع حرم  را نگاه می کنم .. در اولین سالگرد شهادتشان در کوچه نصب شده است . ناراحتم که عده ای به قضاوت آدم های سی سال پیش نشسته اند, کباده ی "فدایت شوم یا حسین" می کشند و تو گویی نمی دانند که شهادت را هم به بها دهند نه بهانه ! زمانه ی غریبی ست  زمانه ای که سخن ها یکی ست و عمل ها دو تا !

خسته ام ..

جایی روبروی گذشته ام ,تو آرام سخن می گویی ! من نگاه می کنم و هیچ چراغ هدایتی جز همین سادگی و صداقت نمی بینم ! آدم هایی که جز خدا کسی را ندارند ساده می شوند و صادق .. و چه دشوار ست دیدن سادگی شان در شلوغی این زمانه !  به تلخی اعتراف می کنم که آن را ندیده ام و حال ...

پروردگارا

حکم آنچه تو فرمایی ! گردن نهادیم الحکم لله !




ای که گفتی برو اندر پی خوبان زمانه

ما کجاییم درین بحر تفکر تو کجایی ...


_ کلمات دشوار متن :

خوبان زمانه : "در سختى چنان به سر مى‏برند ، که گویى به آسایش اندرند " ؛ راضیه" مرضیه


برو : مجاهدت درونی