گفتم که می خواهم باقی بماند برای خودم .
حرم نبود که سعی و احرامش را بنویسم . وطن بود .
جمله اعضا چشم باید بود و گوش .
نیت کرده ام به سکوت .
عنان از کفم می رود .یک دفعه می روم وبلاگ مردم می نویسم.
و به سرعت فاصله ها می ایند و من در غبار های سرد نجف تنها میشوم .
بعد .. دوباره آرام آرام خودم را برمیگردانم کنار شهید کربلا .
خودم را تذکر می دهم به سکوت و نگاه و دعا و دانستن ناچیزی دنیا حین ممارست .
و تا هنوز شیعیان دو گروهند ...
ما در محاصره ایم و خدا هست
فقط دعا و گلوله بفرستید .