زین همرهان سست عناصر دلم گرفت
شیر خدا و رستم دستانم آرزوست ...
یومئذ بعضهم لبعض عدو الا المتقین
زخرف 76
«پروردگارا! تو از هر مونسی برای دوستانت مونس تری و از همه آن ها برای کسانی که به تو اعتماد کنند، برای کارگزاری، آماده تری. پروردگارا! آنان را در باطن دلشان مشاهده می کنی و در اعماق ضمیرشان بر حال آنان آگاهی و میزان معرفت و بصیرتشان را می دانی، رازهای آنان نزد تو آشکار است و دل های آنان در فراق تو بی تاب. اگر تنهایی سبب وحشت آنان می گردد، یاد تو مونس آنهاست، و اگر سختی ها بر آنان فرو ریزد، به تو پناه می برند.»
نهج البلاغه (خطبه ۲۲۵)
*عارفی را دیدم وبلاگ نمی نوشت .
هیچ کس از دل تنگی اش خبر دار نبود .
لوس نبود .
ناز نداشت .
جنگیده بود و بوی نفاق نمی داد.
عارفی را دیدم وسط مردم بود و خدا در یادش .
با ایمانی بر دل ...
روزه سکوت نداشت
اما می خندید .
یاس را می فهمید
و کامپیوتر را .
اما بازی می کرد .
سلامش مثل ویندوز قدیمی نمی شد
نگاهش نسبتی با تار جهانگستر وب نداشت .
و کلامش
بوی copy & paste نمی داد .
نفس آدم ها را ویروسی نمی دانست که ویروس کش نصب کند .
عارفی را دیدم گلخانه ای نبود .
درس اخلاقش را عمل می کرد .
با هر نفسش IQ پس نمی داد .
وسط مردم بود و خدا در یادش ...
* سطر سطر حافظه ام را کرم های زمان می خورند .