میعاد

ان الله لا یخلف المیعاد

میعاد

ان الله لا یخلف المیعاد

۳۱شهریور ۱۳۹۰

جشن هسته ای بود .

 سال دوم .. یا شاید.. سوم.

او جشن گرفته بود و می خندید.

من ..هسته ها را توی مشت هایم گرفته بودم و می خندیدم.

تو را نمی دانم عزیزم ..

 حتما لبخند برلبهایت جاری بود  !

-          آخر جشن هسته ای را تو برگزار می کردی . -

میخندیدم ..

 اگر چه هسته تمام زردآلوها را شکسته بودم .. و همه تلخ بودند .

می دانی عزیزم ؟!

زردآلو ها ترش باشند یا شیرین

هسته هایشان همیشه تلخ است ..

انگار که وقتی از دریا دور می شوی .

ازآبی دریا که دور می شوی ,در سبزی جنگل دویده باشی یا خشکی کویر ,

تمام طعم ها تلخ می شود ..

تمام قدم ها رنج ..

و تمام خنده ها گس .

باران می بارید عزیزم ,

بر سر تمام روزهایی که دستمالم را زیر درخت زردآلو گم می کردم .

تو عزیزم,

تمام دستمال هایی را که گم میکردم ..

 از زمین  برمی داشتی .

قربان دستهایت عزیزم ..

جشن هسته ای بود .

من می خندیدم .

تو نیز ..

او هم می خندید.

شما که جشن بگیری عزیزم , هم ما میخندیدم, هم ایشان

اما

 هسته های زردآلو همیشه تلخند ..

 عقلم می گوید :

" کاش ..عزیزم, درخت زردآلو نمی کاشتی ! "

دلم میگوید :

" قربان دستهایت عزیزم .."

۲۵ شهریور ۱۳۹۰

میان شعر های خواب و بیداری ام 

 شن ریزه های فکه می درخشند  

 

۱۳ شهریور ۱۳۹۰

اذا السماء النشقت  

 

 

 

وقتی صداقت مرگ پیشانی ات را می بوسد  

از تعفن دروغ های کف خیابان سرت را در گریبان فرو می بری   

  

 * نگران نشین . 

  

۱۲ شهریور ۱۳۹۰

" اول العلم معرفه الجبار ٬ و آخر العلم تفویض الامر الیه " 
 

 

عید فطر . ۱۴۳۲

 

 السلام علیک ..

 من مطلوب قبل  وقته 

و محزون علیه قبل  فوته

 

 

 

  

*درود بر تو که پیش از آمدنت مطلوب بودی 

و پیش از رفتنت از فراق و جداییت اندوهناکم

  

*شد چمان در چمن حسن و لطافت لیکن 

  در گلستان وصالش نچمیدیم و برفت  

  

کای دریغا بوداعش نریسیدیم و برفت ..