چه خوب نوشته است.
" ... تاریخ گذشته مان پر بود از جنگ های مفتضحانه، شکست های پیاپی، بخشیدن پیاپی خاک ایران، کم کردن و کم کردن مساحت مرز پرگهری که اکنون نقش گربه اش به ما رسیده بود. انتخاب با ما بود، می توانستیم آن را پاس بداریم یا اینکه بپذیریم برای دیدن دریاچه زیوار و آسیاب آبی دزفول و زیگوارت ، مهری در پاسپورتمان بخورد.ما انتخاب کردیم. با باکری و همت و باقری انتخاب کردیم. با بابائی و دوران و کاوه انتخاب کردیم. با شیرودی، کشوری، برونسی و یک دنیا جوان دوست داشتنی انتخاب کردیم. با خشت خشت خانههای ایلام و کرمانشاه و خوزستان انتخاب کردیم. .."
پ ن : قابل توجه تمام ملی گرایانی که در آن هشت سال آب توی دل شان تکان نخورد
و حالا بعضی هایشان با وقاحت تمام دایه ی دلسوزتر از مادر می شوند برای این مملکت !!
در حقیقت کسانی که اسلام را ارجح می دانستند, شرافت ملی این مملکت را تمام و کمال ارج نهاده اند .
پ ن : منبع
پ ن : پست جدید میقات مهمه .
سلام
پای ما هم به مطلب باز شد!دی
عزیزی را می شناسم خودش نوجوان دوران جنگ بود
فرزندش تحت تاثیر داروهای شیمیایی نقص ژنتیکی داشت و از دنیا رفت در بستن قضیه تنگه هرمز می گفت فلانی این بچه های دیگر را هم حاضرم برای دینم قربانی کنم........
انتخاب با این ادمها بود نه انهایی که صدایشان گوش فلک را پر کرد
خوش گلدی :))
فکر نمی کنم قضیه با دریاچه زریوار و آسیاب آبی دزفول و زیگوارت که نمی دانم چیست تمام می شد. اگر نه ایستاده بودیم درست آنجایی که الان نشسته ای آنها ایستاده بودند با مهر بزرگی روی خودت "اهل عراق"اگر بودی!!