رود جاری شد به دریا ..کوه با اندوه گفت :
" می روی .. اما بدان دریا ز ما پایین تر است "
پ ن : حس غریبی دارد دل بستن کوه به رود.
یکی رفتن در ذاتش رقم خورده .. دیگری تقدیرش در ماندن است .
نه رود می تواند از رفتن بایستد, نه کوه می تواند همراه شود ..حتی اگر بخواهند !
و یک مناعت طبع لطیفی در بدرقه ی بی بازگشت رود هست .
یک تنهایی عظیمی در دل کوه سنگینی می کند !
کوه را انگار کن والدین و رود را فرزند .
تسکین این جدایی ها فقط دلسپردن به تقدیر است!!!!!
و ما ادرئک ما التقدیر ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟