در من غزلی اینک دنبال تو می گردد ..
خاطرش بود که چون به باغ گل رسد
دامنی پر کند هدیه ی اصحاب را .
افسوس که بوی گلش چنان مست کرد که ...
پ ن : آقا جوان منتظرت پیر شد .. بیا ...
به ذات پاک و آفتاب سلطنتمکه من تو را نگذارم،به لطف بردارم
به ذات پاک و آفتاب سلطنتم
که من تو را نگذارم،به لطف بردارم