دلم می خواست بیایم ایوان آینه
خودم را در تلالوی شکسته ی آیینه ها گم کنم
اذن دخول بخوانم و
بایستم روبروی ضریحت ...
پ ن : خدا توفیق بدهد که میقات را بنویسم.
بودنت عادتمان شده بود ... کجا رفتی بی اذن ؟؟؟
من کی بدون اذن جایی رفتم که حالا بار دومم باشه ؟ما بدون اذن فرماندمون جبهه ام نرفتیم .البته ماذون مبسوط الید بودم :))
بودنت عادتمان شده بود ... کجا رفتی بی اذن ؟؟؟
من کی بدون اذن جایی رفتم که حالا بار دومم باشه ؟
ما بدون اذن فرماندمون جبهه ام نرفتیم .
البته ماذون مبسوط الید بودم :))