ابراهیم خلیل الرحمن پروردگارش را چنین معرفی می کرد برای قوم بت پرست :
«الذی خلقنی فهو یهدین و الذی یطعمنی و یسقین و اذا مرضت فهو یشفین»
او که مرا آفرید ..
راه نمود ..
خوراک داد ..
و نوشاند
پس چون بیمار شدم .. علاج نمود.
و همین درک حضور است که باعث شده اولیای خدا به اندکی از این دنیا خشنودند و راضی و شاکر ..
و هر چه ایام با مشقت بیشتر بر ایشان بگذرد, سپاس می افزایند..
که بر خوان نعمت رب رحیم شان نشسته اند ...
مولایم که همای تیز پرواز افق های توحید بود فرمود :
بخل و ترس و آز سرشت هایی جدا جدا است که فراهم آورنده آن بد گمانی به خداست ...
و شرح حال من ...
کاهل و ناداشت بدم . .کام درآورد مرا
طوطی اندیشه او همچو شکر خورد مرا
تابش خورشید ازل پرورش جان و جهان
بر صفت گل به شکر پخت و بپرورد مرا
و من ..
گفتم ای چرخ فلک مرد جفای تو نیم
گفت زبون یافت مگر ای سره,این مرد مرا ؟!
افسوس ... که قصه,حکایت همان زنبور لجوجیست که در دکان قصابی سمج شده بود ..
هر بار ساطور یاد مرگ از طعمه فربه روزگار دورم می کند ..
باز هوس به نیش کشیدن قسمت لذیذ تر را در سر می پرورانم ..
می ترسم از آخر حکایت ..
که زنبور با ساطور روزگار دو نیمه شد .
أمن یجیب المضطر اذا دعاه ؟! فیکشف السوء ....
بعد التحریر :
درباره بیت آخر ..
فکر کن پدری با کودک خردسالش برود تفریح ..
بعد از یک روز تمام گردش پدر و فرزندی ..
کودک گربه ای ببیند و بترسد و بنا بگذار به جزع و فزع و زاری و ...
انگار نه انگار که چنین پدری حامی اش بوده..
پدرش را دست کم بگیرد از روی جهالت ..
من نگران مهره های گردنتون هستم ..:))
به غضنفر میگن: از مسافرت چی آوردی؟
میگه تشریف!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
منظوری داشتی ؟
اگه منظوری داشتی بگو ؟!
فغان از این بی تابی ها... گاهی اوقات از جهالت خود متحیر می شوم ، برای چه غم های کوچکی اشک می ریزم... شبیه کودکی که برای گم شدن و یا شکستن یک اسباب بازی کوچک آنچنان گریه سر می دهد که انگار دنیا به آخر رسیده...
سلام و درود بر اهل این خانه... با نبوغ واقعا خاصی توانستم ارتباط این ویلاگ و میقات را کشف کنم!! کلی طول کشید تا فهمیدم...
علیک سلام :)
یعنی این لینک سمت چپ فایده نداشت ؟ :))
حالا چقدر طول کشید ؟
سرورمون روزگاران چرا آدرس سایتشون رو نفرمودند؟؟؟
ما نبوغ خاص نداریم که خودمون کشف کنیما!!!!!!!!
کنار صفحه میقات لینک وبلاگ سرورمون درج شده:))
امروز کهف الشهدا جات خالی بود فاطمه خانم ..
کهف الشهدا ....................
قبلا توضیح داده بودی
ولی ...
پیری و هزار درد ....
نه که آلزایمر گرفته باشما.... نه!!!!!!!!!
یادم نمیاد.
من نوزدهم میرم جنوب
ان شاالله ...