طهور نزدیک است را می دیدم .
چندین بار از فرط اشک بیتاب شدم .
کاش ظهور نزدیک باشد .
کاش تو بیایی ختم خرافه گری و جهل پیمایی ما را جشن بگیری .
کاش تو بیایی تا قول خورشید را با قول شمع یکی نکنیم .
کاش تو بیایی ...
اشک می ریختم .
احساس کردم انگار ما هنوز همان کوفه ایم و تو حسین ...
احساس می کردم چقدر غریبی .
تو غریبی وقتی قال الصادق و قال الباقر ها هنوز غریبند .
بیا اقاجان .
ما چنان که تو نفرموده ای منتظر توایم !!
بیا انتظار کشیدنمان را هم اصلاح کن .