مرا از آنچه که بیرون شهر صحرایی ست
قرین دوست به هر جا که هست خوش جایی ست
کسی که روی تو دیدست ازو عجب دارم
که باز در همه عمرش سر تماشایی ست
امید وصل مدار و خیال دوست مبند
گرت به خویشتن از ذکر دوست پروایی ست
چو بر ولایت دل دست یافت لشکر عشق
به دست باش که هر بامداد یغمایی ست