یکی از حرف هایی که نظامی در لیلی و مجنون ننوشت این بود که :
" کوی لیلی همان خانه ی عبدالسلام بود " .
نه اینکه یادش رفته بود ..نه !
نا نوشتنی بودند بعضی حرف ها!
قدیمی تر ها که خودشان مجنون را دیده بودند و می دانستند کجا رفت و آمد داشت.
متاخران هم اگر مجنون می شدند ,می دانستند ..
و اگر مجنون نمی شدند که گوش نامحرم جای پیغام سروش نبود .
خلاصه نظامی این ها را ننوشت.
نگفت که مجنون نه تنها در و دیوار خانه ی عبدالسلام .. بلکه خود او را هم دوست داشت .
نگفت که اگر عبدالسلام زودتر از لیلی می مرد , مجنون از عزاداری لیلی رخت عزا می پوشید .
اشک هم می ریخت .. گریبان هم چاک می زد .. و چه بسا می مرد ازین غم !
پ ن :
" حرف هایی هست برای گفتن و حرف هایی برای نگفتن
و سرمایه ی هر کسی حرف هاییست که برای نگفتن دارد ."
شاید این حرف ها ریشه در خاک امید دارند که آنها را سرمایه شمرده اند.
حالا حرف هایی هم هستند " نانوشتنی " که هنوز وزن و عیار آنها را کسی معلوم نساخته !
همین است که حالا ما بر آنها چوب حراج می زنیم ...
خداییش پیچونده بودیا!
حرف آخر رو همون اول زده بودی
بقیه ش تزیینات بود
سلام

ببین من میگم ننویسم به همین خاطر ها !
بااحترام
با احترام پیشاپیش !
ما که آتیش زدیم به مال مون ... شمام بیا تو بازار ..
وقتی ندای دعوت عزیز بزرگوارت را میشنوی،
وقتی به ده روز نمیرسد برگشتنت از خدمت حضرت برادر...
وقتی میفهمی شاید تا مدت ها همین یک آخر هفته بوده که میشده...
بانوی بزرگوار، حضرت خواهر، شاید توفیق حضورم به یکی دوبار بیشتر نرسیده باشد، اما انگار رسم شماست، هر بی سر و پایی را این چنین نمک گیر کردن...
http://www.teribon.ir/archives/24170/%D9%82%D9%85-%D8%B3%D8%A7%D9%84%D9%87%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%A8%D8%A7-%D9%86%D9%81%D8%B3%D8%B4-%D8%B2%D9%86%D8%AF%D9%87-%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA.html