میعاد

ان الله لا یخلف المیعاد

میعاد

ان الله لا یخلف المیعاد

اگر آن طایر قدسی ز درم باز آید ..

 به آفتاب گردان نگاه می کردم .  

  می گفت من تمام فاصله ام را با نور پر می کنم .

 به خودم نگاه کردم .

 دیدم من  نیز تنها می توانم تمام فاصله ام را با تو پر می کنم .  

 اگر تو نباشی فاصله همان فاصله است .

 قدم های من سست است . 

 می ترسم  که آمدن من بسوی تو 

 حکایت همان رهرویی باشد که دوست رشته ای در گردنش افکنده بود و می برد..

  واگر بهای این قرب در اندوخته ام نباشد؟! 

   کرم نما و فرود آی در این فاصله . 

 

*    خورشید ذره‌بین به تماشای من گرفت        آنگاه آتش از دل هیزم شروع شد   

 *  من اشباه الرجال سیاسی امروز  را مخاطب این بیت می دانم .

     کار بزرگ خویش را کوچک مپندار  

     از دوست دشمن ساختن کار کمی نیست

  

 *    ورودی دانشکده به مناسبت فتح خرمشهر شیرینی می دادند . 

      برنداشتم. 

      ناراحت بودم. 

      نه برای ممد که نبود تا امروز را ببیند . 

      برای خودم که دیروز نبودم و امروز هستم .

     از نسلی که خودش را همیشه به اسطوره هایش سنجاق می کند اما جز حماسه های کج و  معوج  بداخلاقی حماسه ای دیگر خلق نمی کند گلایه دارم . 

      ایستگاه صلواتی سر خیابان هم آش می دادند. به مناسبت میلاد بانوی هل آتی  

      باز هم برنداشتم . 

      اما خوشحال بودم .برای چادری که برپاست .

یکشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۰

رشته صبرم به مقراض غمت ببریده شد ...