از پست روز دوشنبه ام خجالت می کشم .
از اینکه نوشتم چه روزی بود یکشنبه .
والله خجالت می کشم.
امروز رفتم دنبال کتاب مریم ..قرار بود زودتر بدستم برسد .
می خواستم درباره اش یک پست ویژه بنویسم در میقات.
می خواستم بنویسم کتابی با این خصوصیات, از یک نگرانی , از یک احساس وظیفه ی فردی شروع شد .بنویسم که این حرکت ها تنها از مختصات دوران دانشجویی نیست .تفریحی نیست .. از روی بی کاری و سرگرمی و تفنن نوشته نشده .
اگر چه به جرات می توانم آرزو کنم کاش ثمره ی تمامی فعالیت های دانشجویی تا این اندازه وزین بود .دانشگاه باید جایی باشد برای این که آدم ها هدفمند تر بشوند . با دغدغه بار بیایند .
و این ها ثمره های آدم های دغدغه دار است .
باری به هر حال از علم و صنعت احضار شدم
و پس لرزه های یکشنبه اجازه نداد کتاب بدستم برسد.
اما خواهم نوشت روزی ان شاالله ..
از آدمهایی که خورده فکرهایشان کتابی می شود در استناد حقانیت فلسطین .
پ ن : میقات به روز شد .
بسم الله
چند وقت است به فکر تیپ کار دانشجویی هستم. باز به همون دلیل کار دانشکده ای که داریم.
اگر افراد مسن تر مثل بنده، که احساس میکنند کمی تحلیل دارند، و با فضا بیشتر از بچه های سالهای پایینتر آشنا هستند، به جز فعالیت، کمی ساختار چینی هم بکنند، به مرور ساختار فعالیت دانشجویی رشد خوبی میکند.
این روزها عجیب یاد عوض شدن مدیرهای دولتی می افتم و اینکه همه چیز سازمان میرود روی هوا. تازه پس لرزه های کمی به ارباب رجوع میرسد.
شما فکر کنید، طرف میخواسته ده تا برنامه اجرا کنه، زیر ساخت هاش را نداشته، ناچار میاد زیرساخت طراحی میکنه، بعد هنوز اینها به باز ننشسته، باید کوله بار جمع کنه بره، بعدی هم که خیلی طبیعیه به این کارها عقیده نداشته باشه یا ....
یا اینکه چون زیر ساخت برای کارهای اصولی نداشته، ناچار میشه از سرددلاین یه سری کار سرهم بندی تحویل بده، که متاسفانه این قسم هم تجربه کردم، و اون وقت ....
اگر یک توافق، یک روحیه تمایل برای طراحی ساختار باشه، از تجمع نیروهای پراکنده و دغدغه های پاک و مخلصانه، کارهای بزرگی میشود کرد...
باید از کودکی کار گروهی را یاد بگیریم که تا اسم group work می آید ، آدم یاد برادران یوسف نیفتد ..
تا آن روز باید با یک تیزبینی و صبوری در مورد مصالح فردی و جمعی کار فرهنگی و دانشجویی را انجام داد .
ریز چیزهایی که باید از کودکی در وجود آدمها نهادینه شود چیست؟
اول این که آدم خوب باید حق را همیشه بر خواست دلش ترجیح دهد .
بعد فایل حق را باز می کنیم و داخلش می نویسیم که چطور حق را تشخیص می دهند .
اگر این اولی نباشد آدم ها ریاست طلب می شوند.مصالح جمعی را درک نمی کنند .حسد می ورزند .کینه پیدا می کنند . دروغ می گویند . تکبر می شود سرلوحه وجودشان ... و اصل ولایت پذیری که لازمه ی هر اجمع کوچک و بزرگی هست , کلا مجال بروز و ظهور پیدا نمی کند .
ولایت پذیری را هم تعریف میکنید؟
و نکته تکمیلی ای اگر در خصوص group work به نظرتون میرسه.
خواستید میتوانید به دنیای جمع دانشجویی یا جمع کهف خودمان هم بکشانید ماجرا را.
ولایت پذیری کد قابل اجرای حق پذیری است .
اینکه فرد بتواند مصلحت جمع را بر فرد (خودش) مقدم بدارد و اطاعت پذیری داشته باشد .
البته اگر آن شخصی که ولایت دارد , در قدرت تشخیص حق و تعیین مسیر معصوم باشد که هیچ .در غیر این حالت پیش می آید که اشتباه کند . حال با این همه نباید شخصی داخل مجموعه بخواهد دیگران را بر علیه او بشوراند .یا خودش طغیان کند . "ولی" کسی ست که نخ تسبیح می شود در یک جمع .حتی اگر تصمیم غلط اتخاذ کند , راه حل اصلاح پاره شدن نخ تسبیح نیست . مصلحت جمع این است که حتی اگر خطایی اتفاق می افتد , همچنان شیرازه جمعیت از هم پاشیده نشود.اگر شیرازه و قوام یک جمعیت باقی باشد , حتی از مسیر اشتباه می توان بازگشت نمود .
ترمیم نمود . اصلاح کرد .
پذیرفتن این حقیقت از سوی فرد فرد آدم های یک جمع می شود ولایت پذیری . چه در یک اردوی کوچک .. چه در یک کشور .
البته ولایت پذیری منافاتی با انتقاد پذیری " ولی "ندارد .