طلع البدر علینا ...
ز پرده کاش برون آمدی چو قطره ی اشک
که بر دو دیده ی ما حکم او روان بودی ...
شیشه ای شده بودم که تاب سنگینی ذکر مصیبت را نداشت.
تا اینکه تو آمدی ای ماه پیامبر رحمت ..
و انگار کسی دست بر سر و رویم کشید و برای قلبم "والعصر" خواند..
و گره سفره ی رزق چشمهایم را.. به سور و شادمانی گشود .
سلام حضرت دل بر
سلام قرص قمر
زمین که لطف ندارد .. از آسمان چه خبر ؟!
پ ن :
- تولدتان مبارک عزیزم ِ من .
- قبل از همه ی اثاث کشی ها استرس دارم ..
متناسب با سنگینی وسایل و طولانی بودن مسیر تا مقصد .
حالا هم . برای دو روز دیگر ..
با این وجود فکر می کنم چه خوب میشد اگر پیش از همه ی نقل و انتقال ها ..
فرجه ای وجود می داشت .. که بار ببندیم .. و راهی شویم !
فرجه ای که هر چه زمانش بیشتر باشد ,آمادگی نقل مکان هم بیشتر می شود..
با این همه غافلم که هیچ تضمینی ندارم , زودتر از جابجایی های درون دنیایی ..حکم انتقال به آن دنیا برسد .
" ... آه ..
من قله الزاد و بعد الطریق . "
" از دوری مقصد و ره توشه ی قلیل ... "
" الهی، رجب بگذشت و ما از خود نگذشتیم، تو از ما بگذر!
الهی، عاقبت چه خواهد شد و با ابد چه باید کرد؟ ... "
الهی نامه .علامه حسن زاده آملی