چند روز است به این فکر می کنم که موسی کلیم الله
چه احساسی داشت آن لحظه که رسید کنار ساحل مواج نیل ..
با آن وضعیت که بنی اسرائیل را شبانه حرکت داده بود ..
سپاه فرعون هم فوج فوج ,همراه خودش..در پشت سر..هر لحظه نزدیک و نزدیک ترمیشد.
نه می توانست قدمی پیش نهد و نه راهی برای بازگشت داشت ..
زمان چگونه می گذشت تا لحظه ی نزول وحی که دستور رسید عصایت را به آب بزن ..
اصلا قبل از نزول وحی چند بار با عصایش آب های نیل را به این سو و آن سو زده بود ..
چه حسی دارد یقین و اضطرار !!