به هر چه خوبتر اندر جهان نظر کردم
که گویمش به تو ماند ..
تو خوبتر ز آنی
ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی
جهان و هر چه در او هست صورتند و تو جانی
به پای خویشتن آیند عاشقان به کمندت
که هر که را تو بگیری ز خویشتن برهانی
مرا مپرس که چونی به هر صفت که تو خواهی
مرا مگوی چه نامی به هر لقب که تو خوانی
چنان به نظره اول ز شخص میببری دل
که باز مینتواند گرفت نظره ثانی
تو پرده پیش گرفتی و ز اشتیاق جمالت
ز پردهها به درافتاد رازهای نهانی
بر آتش تو نشستیم و دود شوق برآمد
تو ساعتی ننشستی که آتشی بنشانی..
پ ن :
گریه های سحر یادم نمی رود
وقت طواف وداع ..
فکر می کردم از موذن بد صدای مسجدالحرام ترسیده..
خودش به زبان آمد که ..
می خوام پیش مکه ی خدا بمونم.
بعد ها با دیدن تصویر کعبه اشک های معصومانه اش جاری می شد
و زبانش به شکوه های دلتنگی گویا
انگار همیشه سه ساله ها بیشتر حس می کنند !
پ ن :
زیر باران ,
زیر سایه ی چادرم ,
به یاد سایه ی چادرت بودم - سایه بان آفتاب گرم جمکران -
و نوازش های سر انگشتان مادرانه ات ..
و آیه های عشقناک عرفه که از چشمانت بر صورتم نازل می شد .
وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای ی ی ی ی ی ی ی!!!!!!!!!!!!!!!!
مریم عکست بینهایت زیباس
به خدا حالی ب حالیم کردی
یادم افتاد اون موقعی رو که ب پرده ی کعبه رسیدم از این نقش های باعظمت روش ک ابهتشو صدچندان میکرد نزدیک بود دلم کنده بشه مثل یک طفل دیوانه دستامو روش میکشیدم و زل زل نیگا میکردم از اون مهمونای بیکلاس خدا که آبروی صاحبخونه رو میبرن
- مگه شما تو خونه تون از این پرده ها ندارین که اینطوری آبروریزی میکنی؟
ـ نه!!!!!!!به خدا نداریم!!!!!!!!!! به خداوندی خدا ما هیچ جای دیگه نه ازین پرده ها دیدیم نه ازین خونه ها نه ازین صاحبخونه ها
زلالی ۲قطره اشکی که تو چشام گیر کردن و واسه جاری شدن بلاتکلیف گذاشتمشون هدیه ب تو که دلیل وصل بودی عزیز دل
کاش کو در این سفر خود محرم رازم شدی
خود در این سیر غزل ابیات افکارم شدی
کاش تنگستان دل ویرانه ی ذهنم نبود
بس که دلتنگی امان از این دل تنگم ربود
باران
به قاف :
دو قطره هم امروز شما به ما عنایت فرمودی
ثبتنی علی هذا الدین
به لیلا :
پس کی زائر قم می شین ؟
سلام مریم بانوی عزیز
نمی دونم ماشینم درست بشه ایشااله یا ۲۷آبان یا ۳آذر می آییم
نه ماشینم الان دست نمایندگیه نمی دونم اوضاعش چطوره!!ایشااله می یایم
ان شاالله