قسمت آخر مختار نامه بود .
سناریوی مظلومیت شیعه را بدون تو پایانی نیست ..
پ ن : امتحانات تمام شد و خانوادگی رفتیم طرح ولایت .
مشغول پروژه سازمان هم هستم .
من او را دوست دارم
او هم مرا ..
من چمدان ها را دوست ندارم
اما او چرا .
من به چمدان ها عادت نمی کنم .
ولی او هرجا که بشود با چمدان ها دوست می شود .
در هر راه و گذری .
هوایی..
دریایی ..
ریلی و جاده ای ..
من چادر لبنانی ام را دوست دارم .
او هم چمدان ها را !
یاد من او افتادم...
یاد من او افتادم...
اینجای اوی من ه !