میعاد

ان الله لا یخلف المیعاد

میعاد

ان الله لا یخلف المیعاد

هو الحبیب الذی ترجی شفاعته ...



دوست داشتنی ترین صفتی که از وجود عزیزتان شنیده ام , تواضع بوده است .

عزیزی که کنار تهیدستان  بر خاک می نشسته ..

به روی شان لبخند گرمی زده , دست برده به  نان خشکیده و آب سفره شان , و از آن تناول کرده ...

عزیزی که مشغول بازی با کودکان مدینه شده بود ..

پس  وقت نماز فرا رسید ,  و سلمان او را به چند دانه گردو  ؟!  9 دانه ی گردو  , از کودکان مدینه خرید !

عزیزی که برای قصاص ضربه ی عصایی بر زمین نشست و پهلویش را برهنه کرد !

و این عزیز پیامبری بود , دردانه ی آفرینش !

.

.

.

به خودم که نگاه می کنم هیچ شباهتی ندارم به پیامبری که دوستش دارم .

هیچ شباهتی به تواضع وجود عزیزت ندارم .

سرشارم از تکبر

پر از هیچ

.


7 دی 1393


گر نظری کنی کند کِشته ی صبر من ورق

ور نکنی چه بر دهد بیخ امید باطلم ؟



 وجه تمایز صبر من با امیدهای واهی و بیهوده تنها نظر توست !

دعا می کنم که با گرمای نظر پر برکتت, تمامی کشته های مان در این دو روز دنیا , به جوانه بنشیند. نخشکد.


إرْحَمْ مَنْ رَأْسُ مالِهِ الرَّجاءُ






29 آذر 1393


و الضحى

 والیل اذا سجى

 ما ودعک ربک و ما قلى

 و للاخره خیر لک من الاولى

 و لسوف یعطیک ربک فترضى

 الم یجدک یتیما فاوى

 ووجدک ضالا فهدى

 و وجدک عائلا فاغنى

 فاما الیتیم فلا تقهر

 و اما السائل فلا تنهر

 و اما بنعمه ربک فحدث


مگر یتیم نبودی, خدا پناهت داد ؟

خدا که در حرم امن خویش راهت داد

هجوم جهل و خرافه , هجوم تاریکی

خدا پناه در آن دوره ی سیاهت داد

خدا , خدا و خدا , آن خدای بی مانند

همان که عصمت پرهیز از گناهت داد

همان که جان نجیب تو را مراقب بود

همان که سینه خالی از اشتباهت داد

توان و توشه به پایان رسیده بود , ولی

خدا رسید به فریاد و زادِ راهت داد

بگو که نعمت پروردگار پنهان نیست

خدا که دست تو را خواند و دستگاهت داد

خدا که چشم تو را با نماز روشن کرد

خدا که فرصت تشخیص راه و چاهت داد

چقدر واقعه ی آسمانی و شفاف

خدا به یمن دعاهای صبحگاهت داد 

خدا که عاقبتی خیر و خوش عطایت کرد

خدا که آینه را نور , با نگاهت داد

قسم به روز که خورشید شمع خانه ی توست

قسم به شب که خدا برتری به ماهت داد

خدا که اشک تو را جلوه ی گهر بخشید

خدا که شعله ی روشن به جای آهت داد

خدا که جان تو را از الهه ها پیراست

خدا که غلغله ی قول لا الهت داد

جدا نمی شود از تو خدا , نخواهد شد

خدا رفیق سفر , بخت نیکخواهت داد

یتیم آمده ام , مانده ام , پناهم ده

مگر یتیم نبودی ,خدا پناهت داد ؟






22 آذر 1393


حسن بی پایان او چندان که عاشق می کشد

زمره ای دیگر به عشق از غیب سر بر می کنند


 عده ای  شاید در راه رسیدن به قدس به کربلا نرسیده باشند , اما راه قدس از کربلا گذشت.


18 آذر 1393


یک جای حالم گرفته است !

وقتی راجئون را نه به خاطر خدا , دیگر ننوشتی .